English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3312 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> U یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
spoofer U در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
hostilities U دشمنی
enemity U دشمنی
hostility U دشمنی
feuds U دشمنی
feuded U دشمنی
ill will U دشمنی
animosity U دشمنی
feuding U دشمنی
hating U دشمنی
hates U دشمنی
hatred U دشمنی
hated U دشمنی
hate U دشمنی
odium U دشمنی
enmity U دشمنی
opposition U دشمنی
repulsion U دشمنی
feud U دشمنی
to bear enmity U دشمنی ورزیدن
to bear enmity U دشمنی داشتن
hostilely U از روی دشمنی
antagonise U دشمنی کردن
slick enmity U دشمنی صرف
disarming U دشمنی زدا
war U دشمنی کردن
wars U دشمنی کردن
adversarial U وابسته به مخالفت یا دشمنی
animus U روح دشمنی و غرض
vendetta U دشمنی خونی خانوادگی
antagonistically U از روی مخالفت یا دشمنی
vendettas U دشمنی خونی خانوادگی
despiteful U دارای حس دشمنی مغرض
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganised U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizes U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
rancorous U دارای عداوت و دشمنی دیرین
contrarious U از روی دشمنی عناد امیز
vandalism U دشمنی با علم و هنر وحشیگری
to locate the enemy U جای دشمنی را معین کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
blood feud U کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
anti-Semitic U مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
make-believe U وانمود
affectations U وانمود
pretenders U وانمود گر
faking U وانمود
make believe U وانمود
fakery U وانمود
poseur U وانمود کن
feinting U وانمود
poseurs U وانمود کن
feinted U وانمود
poser U وانمود کن
posers U وانمود کن
pretensions U وانمود
dissimulation U وانمود
feints U وانمود
feint U وانمود
affectation U وانمود
pretenses U وانمود
pretences U وانمود
pretence U وانمود
feigning U وانمود
pretension U وانمود
pretender U وانمود گر
misoneism U دشمنی وعداوت باهر چیز نو وجدید یاتغییریافته
fellowship U دوستی
friendships U دوستی
friendship U دوستی
brotherliness U دوستی
philogyny U زن دوستی
togetherness U دوستی
fellowships U دوستی
uxoriousness U زن دوستی
sodality U دوستی
peace U دوستی
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
pretend U وانمود کردن
let on <idiom> U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
simulating U وانمود کردن
pretending U وانمود کردن
pretends U وانمود کردن
dissemble U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
shams U وانمود کردن
affecter U وانمود کننده
possums U وانمود کردن
possum U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
feigns U وانمود کردن
simulate U وانمود کردن
lead on U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
simulates U وانمود کردن
simular U وانمود کننده
factitious U وانمود کننده
play-acts U وانمود کردن
seem U وانمود شدن
seemed U وانمود شدن
make believe <idiom> U وانمود کردن
seems U وانمود شدن
to make believe U وانمود کردن
play at U وانمود کردن
play-act U وانمود کردن
simulations U وانمود تظاهر
play-acting U وانمود کردن
simulafe U وانمود کردن
simulation U وانمود تظاهر
play-acted U وانمود کردن
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
professed love U دوستی زبانی
algophilia U درد دوستی
the utmost love U منتهای دوستی
motherly love U دوستی مادرانه
taphophilia U گور دوستی
self love U خود دوستی
wanderlust U اوارگی دوستی
altruism U نوع دوستی
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
paternal love U دوستی پدرانه
brotherly U ازروی دوستی
philoprogenitiveness U بچه دوستی
negrophilism U سیاه دوستی
ties of friendship U قیودیاعلاقه دوستی
love feast U عید دوستی
fraternal love U دوستی برادری
fraternization U دوستی کردن
excessive love U دوستی زیاد
ophilia U مار دوستی
ritualism U تشریفات دوستی
protestation of frienship U ادعای دوستی
humanitarianism U بشر دوستی
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
philanthropy U بشر دوستی
negrophilism U دوستی بازنگیان
to set up for...... U خود را..........وانمود کردن
simulators U دستگاه وانمود ساز
simulator U دستگاه وانمود ساز
simulates U وانمود سازی کردن
put on U وانمود کردن بکارانداختن
simulating U وانمود سازی کردن
simulate U وانمود سازی کردن
mis- U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
humanitarianism U مسلک بشر دوستی
philosophically U ازراه حکمت دوستی
breach of friendship U بهم زدن دوستی
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! U معنی دوستی را هم فهمیدیم
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
sportsmanship U ورزش دوستی مردانگی
fawn U افهار دوستی کردن
patriotically U از روی میهن دوستی
fawns U افهار دوستی کردن
algolagnia U درد دوستی جنسی
endearing U از روی دوستی و محبت
Recent search history Forum search
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1friend
1 want to have chat on video cam? i have a girlfriend, can she join us?
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1She is choosing to look at bright side of the situation.
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
2مفعول
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com